حکیمه مهدیان
3-1. جلوگیری از انتشار دین در جهان
4.
هشدار قرآن کریم نسبت به اختلاف
2-4. اختلاف به منزلة پرتگاه آتش
اختلاف و تفرقه میان یک جمعیت و قوم عواقب سوء فراوانی دارد، از این رو
قرآن کریم و پیشوایان دین به طور فراوان نسبت به بروز آن هشدار دادهاند.
این
نوشتار بر آن است تا عواقب و پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی تفرقه و اختلاف
میان مسلمانان را بررسی کند. بر اساس مهمترین یافتههای این تحقیق، اختلاف
و تفرقه افزون بر ایجاد بسیاری از رذائل اخلاقی میان مسلمانان، میتواند موجب
زوال عزت اسلامی و به تدریج زوال دین شود، ضمن آنکه اموری مانند کشتار یکدیگر،
ناامنی و انحطاط جامعه نیز از دیگر پیامدهای اختلاف میان مسلمانان
است.
وجود
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میان مسلمانان مهمترین عامل وحدت میان
آنها به شمار میآمد و بسیاری از اختلافات میان مسلمانان به وسیلة ایشان از
میان برداشته میشد. با وجود این، پس از درگذشت ایشان، بذر اختلاف میان امت
اسلامی ریشه دوانید، تا آنجا که با گذشت مدت کوتاهی از رحلت ایشان، امت اسلامی
فرقههای مختلف و گوناگون فقهی و کلامی را به خود دید. نقش زمامداری حکام
خودکامة اموی، مروانی و عباسی نیز در این میان قابل انکار نیست، چه گاه با حمایت
کامل از یک گروه، به نفی فیزیکی و معنوی دیگر گروههای اسلامی مبادرت
میورزیدند.
باری، داستان اختلافات مذهبی میان امت اسلامی داستانی غمانگیز و
جانکاه است که در صورت تداوم آن، لطمات جبرانناپذیری بر پیکرة امت وارد خواهد
کرد، از این رو آشنایی با پیامدهای اختلاف میان امت اسلامی ضرروی
است.
در
این نوشتار، به بررسی پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی تفرقه میان مسلمانان
خواهیم پرداخت.
مهمترین پیامدهای فرهنگی تفرقه عبارتاند
از:
اسلام برای ماندگاری و پیشرفت، به وحدت میان پیروانش نیازمند است. پس از
وفات پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ، مسلمین به دو فرقه شیعه و سنی تقسیم
شدند. هر یک دارای اعتقادات خاصی شدند، عدهای اصل امامت را جزء اصول دین
دانستند و عدهای چنین باوری نداشتند. عدهای به احادیث رسول
اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پایبند شدند و عدهای سعی در حذف آنها
داشتند. همین اختلاف میتواند باعث نابودی اسلام باشد، هر چند که با وجود تدبیر
و سیاست ظریف ائمه معصومین علیهمالسلام هرگز چنین اتفاقی نیفتاد، اما بسیاری از
عقاید دینی تحریف شد و اسلام از شکل حقیقی خود خارج شد و بیم آن میرود که در
آتش اختلاف مذهبی، اصل مذهب از بین برود.
نکته
دیگر اینکه دشمنان اسلام با سوء استفاده از اختلافات، عقاید نادرست و اسرائیلیات را
وارد عقاید دینی مردم کردند و توانستند به این وسیله، لااقل رنگ دین را کاهش دهند.
افرادی مانند کعب الاحبار، ابو هریره، جریح و... که به ظاهر اسلام آورده بودند، از
هر موقعیتی برای تخریب اسلام و وارونه جلوه دادن مبادی و احکام آن استفاده
میکردند.[1]
بیشک اگر بین مسلمین چنین اختلافی نبود، افرادی این چنین نمیتوانستند از
اختلافات سوء استفاده کنند و اباطیل خود را به اسم دین رواج دهند.
یکی
از پیامدهای اختلاف بین شیعه و سنی این است که زمینه تبلیغ حق از بین میرود.
به هنگام
تبلیغ باید مخاطب رغبت به شنیدن داشته باشد، اما وقتی که خشونت و بدرفتاری
پیروان حق، دل
آنان
را چرکین کرده، سخن هر چقدر حق باشد در دل آنان نمینشنید. به دیگر بیان، تبلیغ
در چنین وضعیتی یا اساسا ناممکن است و یا در صورت وقوع بیاثر
است.
یکی
از دلایلی که صهیونیسم و غرب، آتش اختلافات شیعه و سنی را میافروزند، این است
که نگذارند ندای حق به گوش سایر مسلمانان برسد. شیعه نتواند تبلیغ معارف و عقاید
خویش را انجام دهد و یا اگر توانست اندکی خود را ارایه کند، با موفقیت همراه نباشد
زیرا هیچ وقت انسان نمیتواند سخن دشمن خود را به عنوان حرف حق پذیرا باشد.
اختلاف سبب میشود هر گروه اسمی را برگزیند و گوش جان خود را بر سخن دیگری
مسدود کند و اجازه ندهد فروع تازه و شعاع پرنور جدیدی بر او بتابد.[2]
نکته
دیگر، از بین رفتن زمینه تبلیغ در جهان مسیحیت است. «اشیعیا بومان» در مقالهای
که در مجله العالم الاسلامی به چاپ رسانده میگوید: «هرگز اتفاق نیفتاده است که
ملت مسیحی که اسلام پذیرفته است دوباره به مسیحیت بازگردد».[3]
آنان از همین نکته احساس خطر میکنند، بنابراین با ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی
سعی دارند زمینه تبلیغ دین اسلام را بین مسیحیان از بین ببرند، زیرا مسلمانان سرگرم
منازعات درون گروهی میشوند و برای رسانیدن پیام اسلام به جامعه بشری به پا
نمیخیزند.[4]
ارزشهای مذهبی در جوامع اسلامی از جایگاه ویژهای برخوردارند و
مایه همبستگی تودهها در برابر تهدیدهای خارجی به شمار میروند.
نظامهای استکباری نیز با آگاهی از این مسئله، در پی سست کردن ارزشهای
معنوی در جامعههای اسلامی هستند و میکوشند با گسترش اندیشههای مخالف
با این ارزش ها، خودفراموشی دینی و تاریخی را در ذهن مردم به ویژه نسل جوان نهادینه
کنند.
در
این میان اگر مذاهب گوناگونی در جامعه باشند، باورها و اندیشههای گوناگونی نیز
درباره ارزشها مطرح میشود. در نتیجه، مردم و نسل جوان به تضاد فکری دچار
میشوند. به این ترتیب جایگاه مذهب به عنوان راهنمای زندگی سعادت آفرین، در نظر
مردم کاهش مییابد.[5]
این امر باعث میشود تا افراد کمتری به حقایق دین مبین اسلام، ایمان آورند. دین
الهی زمانی فراگیر میشود که پیروانش، وحدت خود را حفظ کنند. تفرقه و اختلاف
مسلمانان به حیثیت جهانی دین لطمه وارد میکند. در چنین حالتی اسلام نه تنها
گسترش نخواهد یافت چه بسا تعدادی از پیروانش را نیز از دست خواهد داد.[6]
افزون بر آن، اگر اختلافات میان مسلمانان اختلافات به اعمال خشونت آمیز هم آمیخته
شود چنان که امروزه شاهد آن هستیم، اسلام را دینی به دور از صلح و به مثابه خطری
علیه بشریت نمایش میدهد. چنین امری منجر به کاهش اقبال غیر مسلمانان به اسلام
و ورود به این دین خواهد شد.[7]
مهمترین پیامدهای اجتماعی تفرقه عبارتاند
از:
از جمله عواملی که برای انحطاط تمدنها و حتی سقوط تمدنها بر
شمرده اند، فقدان وحدت و انسجام جامعه است.[8]
اختلاف سلیقه و تفاوت افکار در مسائل اجتماعی ریشه در وجود انسان دارد، چرا که
انسانها دارای فکر و شعورند و هر یک به گونهای خاص میاندیشند. در
این صورت طبیعی است که مسائل اختلافی بروز کند؛ زیرا هر کس طبق درک و برداشت خویش
عمل میکند. بنابراین نمیتوان گفت: چرا اختلاف به وجود میآید؟ بلکه
باید گفت: چگونه میتوان این اختلافها را از میان برد یا کاهش داد و مسائل
و مواضع اختلافی را به وحدت و یگانگی تبدیل کرد؟[9]
امام
علی علیهالسلام، در کتاب شریف نهج البلاغة سه مقطع تاریخی را ترسیم میکند که
فرزندان حضرت ابراهیم علیهالسلام بر اثر اختلافات میان خود دچار اضمحلال شدند.
کسراهای ایران و از سوی دیگر قیصرهای روم، بر امامزداگان حکومت کردند و
آنان را به بردگی و گدایی کشاندند. مناطق سرسبز و خرم را از تصرّف آنان خارج کردند
و سرزمینهای خوش آب و هوا را از دست آنان گرفتند و آنان را به مناطق بد آب و
هوا تبعید کرده، در آن جا اسکان دادند و معادن و منابع و ذخایر آنان را غارت
نمودند.
آنگاه حضرت میفرماید:
«مبادا فراموش کنید که چرا پیامبرزادگان ابراهیم علیهالسلام به گدایی
افتادند و اصحاب دبرو وبر شدند. آنچه مایة ذلّت این سلسله گشت، چیزی جز «ترک دین» و
«دامن زدن به اختلاف» نبود. بنابراین، برای این که به آن مقطع ذلّت بار باز نگردید، اوّلا دین دار و
دین باور باشید و ثانیا هماهنگ و متّحد.»[10]
حقیقت این است که نقش همگرایی و اتحاد برگرد هر محور و مدار و بر اساس هر
انگیزه خواه ملی، منطقه ای، نژادی و... به ویژه با پایه ایمان آگاهانه و آزادمنشانه
به یک مکتب توحیدی و مترقی، همانند نقش حیات بخش روح برای بدن است. هم چنان که از
بین رفتن همگرایی و تفاهم و همبستگی نیز به منزله خروج روح از پیکر
میباشد.
هنگامی که روح همگرایی و برادری از میان رفت، و میکرب اختلاف و تفرقه و
پراکندگی میداندار شد و بسط یافت، و نیروهای کارساز و فعال آن جامعه و تمدّن
رو در روی هم قرار گرفتند و به خنثی کردن یکدیگر مشغول شدند، چنین جامعهای جز
شکست، عقب ماندگی و سقوط چه سرنوشت دیگری ندارد. آری، چنین جامعه و تمدنی جز یکی از
این سه سرنوشت سیاه را نباید انتظار کشد:
1. یا به کلی متلاشی میگردد و در برابر یک فشار و یک حمله بیگانه درهم
شکسته میشود هم چنان که جامعه مسلمانان در برابر حمله مغول و یا استعمار
متلاشی شد.
2.
یا در فرهنگ و اندیشه و آرمان مهاجم، ذوب شده و هضم میگردد و اصالت، حیثیت،
موجودیت، و هویت خویش را از دست میدهد.
3. و
یا با غلبه ظالمانه و دیکتاتورمنشانه، مستبدترینها در جنگ قدرت بر رقبای خود،
از درون همان جامعه آفت زده، یک جامعه علیل و استبدادگر جدیدی ظهور میکند.[11]
اساسیترین مقولة سیاسی در نظام معرفتی سیاسی اسلام، مفهوم عزت است.[12]
قرآن کریم آشکارا، تنازع و اختلاف را نکوهش میکند و فلسفه آن را نیز از بین
رفتن عزت و شکوه جامعه میداند:[13]
«واطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب یحکم و اصبروا ان الله مع
الصابرین».[14]
«و
(فرمان) خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد! و نزاع (و كشمكش) نكنيد، تا سست نشويد، و
قدرت (و شوكت) شما از ميان نرود! و صبر و استقامت كنيد كه خداوند با استقامت
كنندگان است!»
روشن
است که هر کس نتواند عظمت خود را حفظ نماید، دچار ذلت خواهد شد.[15]
به عنوان نمونه میتوان به قوم بنی اسرائیل اشاره کرد که در اثر اختلاف و تفرقه
دچار ذلت[16]
ابدی شدند.[17]
اختلاف و تفرقه و یا حتی قطع پیوندهای اجتماعی میان پیروان مذاهب اسلامی،
چیزی جز ضعف و در نهایت زبونی و ذلت آن در پی نخواهد داشت.[18]
زیرا اختلاف، نیروها را هدر میدهد.[19]
در نتیجه اجتماع ضعیف شده و ذلیل کردن چنین اجتماعی نیز به سادگی امکان پذیر است.[20]
به دیگر بیان، نتیجه تلاش اختلاف کنندگان، دو چیز است: از بین بردن قدرت
طرف مقابل و به کارگرفتن توان خود برای مقابله با طرف مخالف. بنابراین اختلاف گران
بر نابودی برای قدرت یکدیگر اتفاق دارند.[21]
نتیجه چنین نفاق و پراکندگی، ذلت و خواری است راز خفت و ذلت هر ملت و
جامعهای را باید در اختلاف و پراکندگی آن جست وجو کرد.[22]
بنابراین اجتماع مسلمانان باید از هر اختلافی به دور باشد تا عزت آن برقرار بماند و
هیچ بیگانهای امکان دست اندازی به آن را نداشته باشد.[23]
انحراف در عقاید مذهبی سبب پراکندگی میان امت اسلامی شد. در برخی موارد، بر
اثر جهالت و نادانی یا تبلیغهای نادرست، این پراکندگی تا جایی پیش رفت که گاه
ریختن خونهای پاک مسلمانان تجویز شد. مسلمانان جان و مال یکدیگر را حلال
دانستند و حتی به اندازهای دشمنیها بالا گرفت که با برادران دینی شان به
جنگ و ستیز پرداختند.[24]
گروهی که در این زمینه بسیار پیشرو است وهابیت نام دارد. وهابیت از دل عقیده سلفیه
ظهور کرد. سلفیه پدیدهای ناخواسته و نسبتاً نوخواسته است که انحصارطلبانه،
مدعی مسلمانی است و همه را جز خود کافر میداند. فرقهای که مدعی است هیچ
مذهبی وجود ندارد و باید به عصر سلف یعنی دوران صحابه و تابعین بازگشت. بنابراین
شمشیر تکفیر را کشیده و با حذف دیگران از جامعه اسلامی و راندن آنان به جمع کفار به
راحتی خون دیگر مسلمانان را میریزند و آنان را به پیکار میکشند.[25]
این در حالی است که آیات و روایات فراوانی مبنی بر منع ترور و قتل مسلمان داریم که
هیچ گونه تردیدی درباره تحریم دینی این اعمال باقی نمیگذارد. خداوند متعال در
این باره میفرماید:
«...
من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانّما قتل الناس جمیعا...»[26]
«...
هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه
انسانها را كشته است.»
منع
ترور و کشتار حتی برای خودکشی معتبر است. با این حال گروههای افراطی و انحرافی
در جهان اسلام با عملیات انتحاری و با بمب گذاری ها، انسانهای بیگناه را
با استناد به آیات قرآن و سنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ، به کام مرگ
میبرند.[27]
طبیعی است که اگر میان مسلمانان به این اندازه اختلاف نبود هرگز هیچ گروهی
نمیتوانست به نام اسلام و برای مبارزه با گروهی خاص و طرفداری از گروهی دیگر
به جان مسلمین دست اندازی کند.
اسلام، امنیت را یکی از اصول زندگی و حالتی اجتناب ناپذیر در زندگی جمعی و
عنصری ضروری در بهرهوری از مزایا و مواهب حیات و نیز زمینهساز تکامل و
ارتقاء بشر تلقی کرده است و از آن به عنوان یکی از مقدسترین آرمانهای
بشری و الهی یاد نموده است.[28]
انسان در زندگی نیازهای فراوانی دارد که با برآوردن آنها به آرامش
میرسد. یکی از نیازهای مهم انسان، نیاز به امنیت روحی و روانی است. زیرا تنها
در صورت فراهم بودن آن، میتوان به حفظ حرمت اشخاص، احساس وظیفه در برابر مسایل
اجتماعی، وجود محبت متقابل و احساس تعلق خاطر به دیگران، امیدوار بود. احساس امنیت
در دنیای جدید یکی از انگیزههای مهم انسانها در ساماندهی زندگی به
شمار میآید. انسان امروزی بیش از گذشته به آرامش روانی نیاز دارد، زیرا تنها
در پرتو آن میتواند به پویش سالم خویش ادامه دهد.[29]
می
توان به یقین گفت که اختلاف یکی از عوامل بروز ناامنی در جامعه است. اگر اختلاف به
درگیری و خشونت بیانجامد یقیناً به ناامنی دامن میزند.
اختلاف میان گروههای مختلف، سبب سقوط در ورطة گناهان شده و جامعه نیز
تبدیل به یک جامعة بی اخلاق خواهد شد. برخی از گناهان اخلاقی که زائیدة اختلاف
هستند، عبارتاند از:
دشمنیهای ناصحیح که از اختلافهای نامقدس سرچشمه میگیرد، در
نظردهی و قضاوت انسان تأثیر به سزایی دارد. انسان اگر واقعاً از چیزی یا کسی بدش
بیاید و با او دشمنی داشته باشد، زیباییها و نقاط قوتش را نمیبیند،[30]
بنابراین همواره نسبت به او سوء ظن دارد.
نسبتهای ناروا و زشت به یکدیگر دادن و کلمات ناپسندی چون: خائن، فاسق،
فاجر، ملعون و بالاتر از اینها کلماتی مانند مشرک، کافر و... که در بردارنده تحقیر
مسلمانان باشد، حرام است و در روایات به شدت از آنها نهی شده است،[31]
با وجود این، به هنگام بروز اختلاف میان مسلمانان به کارگیری از گونه واژگان امری
رایج میان آنها میشود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «کسانی که به کشمکش و دشمنی
بپردازند، رشته الفت آنان بریده میشود و تلخی سرانجام نکبت بار خود را
میچشند».[32]
در
اسلام به شدت از تهمت نهی شده است و جزو گناهان کبیره به شمار میآید و اتهام
به بیدینی بدترین نوع تهمت است.[33]
روشن است که یکی از نتایج اختلاف میان مسلمانان یا پیروان هر دین دیگری رواج
تهمتهای فراوان به گروههای مختلف است. اختلاف شیعه به اعتقاد داشتن به
تحریف قرآن و یا اتهام به مشرک بودن شیعیان بر اثر زیارت اهل قبور و ... از جملة
این اتهامات است.
یکی
از گناهانی که در اثر اختلاف بروز میکند خودپسندی است. زیرا در اثر اختلاف فرد
سعی میکند عقاید خود را ثابت کند، دچار خودپسندی میشود و چنانچه که قرآن
کریم میفرماید:
«فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بمالدیهم فرحون».[34]
«امّا آنها كارهاى خود را در ميان خويش به پراكندگى كشاندند، و هر گروهى به
راهى رفتند. هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند!»
تکبر
نیز که ناشی از افراط در خودخواهی و خود دوستی است، در پی اختلاف میان مسلمانان
میتواند به وجود آید. این صفت مذموم یکی از بزرگترین رذائل اخلاقی است که منشأ
بسیاری از بلاهای فردی و اجتماعی میشود. آنگاه که فرد در اثر اختلاف دچار
خودپسندی شود، تکبر او را احاطه میکند تا آنجا که از هر گونه پیشرفت و اصلاحی
باز میماند. زیرا متکبر از دیدن نقایص و عیوب خود ناتوان است.[35]
اختلاف کنندگان نیاز به اطلاعاتی از رقیب دارند تا به وسیله آن، رقیب را از
میدان خارج کنند. بنابراین به راحتی به آفت تجسس و یافتن عیوب دیگران دچار
میشوند تا پس از آن به تمسخر یکدیگر بپردازند.
خداوند متعال در موارد متعددی نسبت به بروز اختلاف میان مردم، هشدار
میدهد. در آیات و روایات به صورت مستقیم به عذابهایی که در اثر اختلاف
نازل میشود، اشاره شده است. اختلاف و تفرقه میان جوامع به قدری ویرانگر است که
در قرآن در ردیف عذابهای آسمانی، صاعقهها و زلزلهها قرار گرفته
است.[36]
«و
لا تَكُونُواْ كاَلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَ اخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ
الْبَيِّنَاتُ وَ أُوْلَئكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيم»[37]
«و
مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند (آن هم) پس از آنكه نشانههاى
روشن (پروردگار) به آنان رسيد! و آنها عذاب عظيمى دارند.»
این آیه، مسلمانان را از
اینکه همانند اقوام پیشین، همچون یهود و نصاری، راه تفرقه و اختلاف را پیش گیرند و
عذاب عظیم را برای خویش بخرند، بر حذر میدارد. در حقیقت آنها را به مطالعه
تاریخ پیشینیان و سرنوشت دردناک آنها پس از اختلاف و تفرقه دعوت میکند.[38]
«وَ
اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ وَ اذْكُرُواْ
نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَينَْ قُلُوبِكُمْ
فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنتُمْ عَلىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ
النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنهَْا كَذَالِكَ يُبَينُِّ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَاتِهِ
لَعَلَّكمُْ تهَْتَدُون»[39]
«و همگى به ريسمان خدا چنگ
زنيد، و پراكنده نشويد! و نعمت خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر
بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركتِ نعمتِ او، برادر شديد! و
شما بر لبِ حفرهاى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد اين چنين، خداوند آيات
خود را براى شما آشكار مىسازد شايد پذيراى هدايت شويد»
بر
اساس این آیه، خداوند مسلمانان را به گذشته ذلت باری که از رهگذر اختلاف و تنازع بر
لب پرتگاهی از آتش بودند، به یادشان میآورد.[40]
اختلاف علاوه بر آنکه سبب نزول عذاب الهی میشود، خود نوعی عذاب و
انتقام شمرده میشود که خداوند تعالی بر امتهای گمراه و منحرف فرود
میآورد.[41]
«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلىَ أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن
فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تحَْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَ يُذِيقَ
بَعْضَكمُ بَأْسَ بَعْض انظُرْ كَيْفَ نُصرَِّفُ الاَْيَاتِ لَعَلَّهُمْ
يَفْقَهُون»[42]
«بگو
او قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد يا بصورت دستههاى
پراكنده شما را با هم بياميزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر يك از شما بوسيله
ديگرى بچشاند.» ببين چگونه آيات گوناگون را (براى آنها) بازگو مىكنيم! شايد
بفهمند.»
نتایج بهدستآمده از این نوشتار عبارتاند
از:
1.
مهمترین پیامدهای
فرهنگی اختلاف و تفرقه عبارتاند از: زوال دین، از بین رفتن زمینه تبلیغ دین و
جلوگیری از انتشار دین در جهان.
2.
مهمترین پیامدهای
اجتماعی تفرقه عبارتاند از: انحطاط جوامع، زوال عزت اسلامی، کشتار و
ناامنی؛
3.
مهمترین پیامدهای
اخلاقی اختلاف و تفرقه عبارتاند از: سوء ظن، دشنام، قطع رحک، تهمت، خودپسندی و
تکبر، تجسس و عیبجویی؛
4.
قرآن کریم نسبت به اختلاف
میان مسلمانان هشدارهای فراوانی داده است و آن را موجب عظیم و به منزلة پرتگاه آتش
معرفی کرده است.
1.
قرآن
کریم.
2.
ارفع، سید کاظم، اخلاق در
قرآن (رذائل)، تهران، انتشارات فیض کاشانی، 1375.
3.
اسفندیاری، محمد، بعد
اجتماعی اسلامی، قم، انتشارات خرم، 1375.
4.
بندعلی، سعید، وحدت جوامع در
نهج البلاغه، قم، انتشارات اسراء، 1386.
5.
ثواقب، جهانبخش، نگرشی
تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،
1379.
6.
حسنی، ابوالحسن،
آموزههای سیاسی قرآن، قم، دفتر عقل، 1387.
7.
حسینی، سید صادق، مدارای بین
مذاهب، حسینی، سید صادق، مدارای بین مذاهب، قم، بوستان
کتاب،1383.
8.
الحکیم، السید محمد باقر،
الوحدة الاسلامیة من منظور الثقلین، قم، المعاونیة الثقافیة للجمع العالمی لاهل
البیت(ع)، 1413 ق.
9.
رضوانی، علی اصغر، سلفی گری
(وهابیت) و پاسخ به شبهات، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران،
1384.
10.
سجادی، عبداللطیف، اخوت و
برادری در اسلام، تهران، مجمع جهانی تقریب و مذاهب اسلامی،
1386.
11.
صادقی، غلامحسین، تشیع و
تسنن، صادقی، غلامحسین، تشیع و تسنن، قم،
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1381.
12.
طبیعی، منصور، سیمای امنیت در نهج البلاغه، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی
نیروی انتظامی، دفتر سیاسی، 1379.
13.
فتحی شقاقی، جهاد اسلامی،
امام خمینی، شیعه و سنی، مسئله فلسطین، ترجمه: هادی خسرو شاهی، تهران، اطلاعات،
1375.
14.
قانع، احمد علی، علل انحطاط
تمدنها از دیدگاه قرآن کریم، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات
اسلامی، 1379.
15.
قربانی، زین العابدین، علل
پیشرفت و انحطاط مسلمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376.
16.
کرمی فریدنی، علی، ظهور و
سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن، قم، نشر نسیم انتظار.
17.
گروهی از نویسندگان، هم
گرایی مذهبی: مجموعه مقالات هشتمین همایش علمی ـ تحقیقی مذاهب اسلامی، قم، موسسه
آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی، 1383.
18.
گروهی از نویسندگان،
ویژگیهای سیره پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) : مجموعه مقالات، تهران،
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1386.
19.
لطیفی پاکده، لطف علی،
انسجام اسلامی: زمینه ها، مبانی، موانع و راهکارهای اتحاد اسلامی، قم، دفتر عقل،
1388.
20.
محمدی گیلانی، محمد، قرآن و
سنن الهی در اجتماع بشر، نشر سایه، 1375.
21.
مرکز تحقیقات اسلامی نماینده
ولی فقیه در سپاه، عوامل پیروزی و شکست،1378.
22.
مکارم شیرازی، ناصر و جمعی
از نویسندگان، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیة، 1372.
23.
موسسه امام هادی
علیهالسلام، اتحاد و انسجام، قم، پیام امام هادی علیهالسلام،
1386.
24.
همتی، همایون، نقد و تحلیلی
پیرامون وهابیگری، تهران، سازمان تبلیغات
اسلامی، 1367.
25.
واعظ زاده خراسانی، محمد،
نداء الوحدة و التقریب بین المسلمین و مذاهبهم، تهران، رابطه الثقافة و العلاقات
الاسلامیة، 1418 ق
26.
ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و
تمدن اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، 1384.
27.
یزدانی، عنایت الله و ایزدی،
هجرت، «تروریسم اسلامی؛ افسانه یا واقعیت»، مجله علوم سیاسی، سال 10، شماره 40 و
39،
[1] . قربانی، زین العابدین، علل
پیشرفت و انحطاط مسلمین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1376، ص 425.
[2] . سجادی، عبداللطیف، اخوت و
برادری در اسلام، مجمع جهانی تقریب و مذاهب اسلامی، تهران، 1386، ص 76.
[3] . ثواقب، جهانبخش، نگرشی
تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، ص 296.
[4] . فتحی شقاقی، جهاد اسلامی،
امام خمینی، شیعه و سنی، مسئله فلسطین، همان، صص 143 و 142.
[5] . صادقی، غلامحسین، تشیع و
تسنن، ص 98.
[6] . لطیفی پاکده، لطف علی،
انسجام اسلامی: زمینه ها، مبانی، موانع و راهکارهای اتحاد اسلامی، ص
29.
[7] . جمعی از نویسندگان،
ویژگیهای سیره پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم): مجموعه مقالات، مجمع
جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1386، ص 463.
[8] . ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و
تمدن اسلامی، دفتر نشر معارف، قم، 1384، ص 20 و قانع، احمد علی، علل انحطاط
تمدنها از دیدگاه قرآن کریم، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی،
تهران، 1379، ص 207.
[9] . مرکز تحقیقات اسلامی
نماینده ولی فقیه در سپاه، عوامل پیروزی و شکست، ص 154.
[10] . بندعلی، سعید، وحدت جوامع
در نهج البلاغه، اسراء قم، 1386، صص 123 ـ 120.
[11] . کرمی فریدنی، علی، ظهور و
سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن، نسیم انتظار، قم، ص 371.
[12] . حسنی، ابوالحسن،
آموزههای سیاسی قرآن، دفتر عقل، قم، 1387، ص 47.
[13] . محمدی گیلانی، محمد، قرآن
و سنن الهی در اجتماع بشر، ص 22.
[14] . انفال: 46.
[15] . جمعی از نویسندگان، هم
گرایی مذهبی: مجموعه مقالات هشتمین همایش علمی ـ تحقیقی مذاهب اسلامی، موسسه آموزشی
پژوهشی مذاهب اسلامی، قم، 1383، ص 209.
[16] . «ضربت علیهم الذلة»، آل عمران: 112.
[17] . واعظ زاده خراسانی، محمد،
نداء الوحدة و التقریب بین المسلمین و مذاهبهم، رابطه الثقافة و العلاقات
الاسلامیة، تهران، 1418 ق، ص 60.
[18] . حسینی، سید صادق، مدارای
بین مذاهب، ص 343.
[19] . الحکیم، السید محمد باقر،
الوحدة الاسلامیة من منظور الثقلین، المعاونیة الثقافیة للجمع العالمی لاهل
البیت(ع)، قم، 1413 ق، ص 112.
[20] . واعظ زاده خراسانی، محمد،
نداء الوحدة و التقریب بین المسلمین و مذاهبهم، همان، ص 56.
[21] . بندعلی، سعید، وحدت جوامع
در نهج البلاغه، همان، ص 119.
[22] . کرمی فریدنی، علی، ظهور و
سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن، همان، ص 373.
[23] . اسفندیاری، محمد، بعد
اجتماعی اسلامی، خرم، قم، 1375، ص 109.
[24] . سجادی، عبداللطیف، اخوت و
برادری در اسلام، همان، ص 126.
[25] . رضوانی، علی اصغر، سلفی
گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، مسجد مقدس جمکران، قم، 1384، ص 10.
[26] . مائده: 32.
[27] . یزدانی، عنایت الله و
ایزدی، هجرت، «تروریسم اسلامی؛ افسانه یا واقعیت»، مجله علوم سیاسی، سال 10، شماره
40 و 39، صص 81 ـ 78.
[28] . طبیعی، منصور، سیمای امنیت
در نهج البلاغه، سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، دفتر سیاسی، تهران 1379، ص
13.
[29] . صادقی، غلامحسین، تشیع و
تسنن، همان، ص 112.
[30] . بند علی، سعید، وحدت جوامع
در نهج البلاغه، همان، صص 131 و 130.
[31] . همتی، همایون، نقد و
تحلیلی پیرامون وهابیگری، ص 293.
[32] . مرکز تحقیقات اسلامی
نماینده ولی فقیه در سپاه، عوامل پیروزی و شکست، همان، ص 147.
[33] . همتی، همایون، نقد و
تحلیلی پیرامون وهابیگری، ص 298.
[34] . مومنون: 53.
[35] . ارفع، سید کاظم، اخلاق در
قرآن (رذائل)، فیض کاشانی، تهران، 1375، ص 50.
[36] . کرمی فریدنی، علی، ظهور و
سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن، ص 379.
[37] . آل
عمران /105.
[38] . مکارم شیرازی، ناصر و جمعی
از نویسندگان، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، قم، 1372، ج 3، ص 42.
[39] . آل
عمران/103.
[40] . موسسه امام هادی ، اتحاد و
انسجام، پیام امام هادی ، قم، 1386، ص 149.
[41] . الحکیم، سید محمد باقر،
الوحدة الاسلامیة من منظور الثقلین، ص 111.
[42] . انعام: 65.